-
خداحافظ نگو.....
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 16:57
خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم تو اون گرمای خورشیدی که میری روبه خاموشی نمیدونی چقدر سخته شب سرد فراموشی شبی که کوله بارت رو میونه گریه می بستی یه احساسی به من میگفت هنوزم عاشقم هستی خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم چرا حالت پریشونه چرا...
-
به نام من.....
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 16:54
ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم منو به دست من بکش به نام من...
-
غم.....
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 16:53
میان قلب من اندوه جاریست دلم تنها و بی کس چون قناریست چو گل در خاک گلدانی غریبه درون پوسیده و ظاهر بهاریست شکستم سوختم طاقت سر آمد بگو با من:دوایت بردباریست که را گویم در این قربت خدایا مرا در سینه زخمی سخت کاریست درون قاب کوچک زنده ماندن نشان از لحظه های بی قراریست نمی دانم چرا غم آشنایم همیشه شادی از قلبم فراریست
-
زندگی.....
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 16:51
نوشتن بر خاک آسان تر و بر سنگ سخت تر است !!! با انگشت بر خاک می نویسی وبا تیشه بر سنگ نوشته های خاکی میهمان اولین نسیم است نوشته های سنگی میهمان تمام تاریخ زندگی را بر خاک می نویسی یا بر سنگ ؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 16:47
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار و یا یار به من یا هردو بمیریم و به پایان برسیم گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود زندگی،عشق،اسارت،قهر،آشتی، همه بی معنا بود سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد آواز خوش هزار تقدیم تو باد گویند که لحظه ای ایست...